مامانم رفته بود کلاس تمبک خیلی هم استعداد داشت! بنده خدا تا تمبک رو میگرفت دستش جفت داداشام میومدن وسط خونه شروع میکردن به حرکتهای زورخونه ای و چرخش و رخصت پهلوون و فرصتی بهم میگفتن که مامانم سر یه هفته ذوقش کور شد گذاشت کنار
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: